پایگاه بصیرت؛ گروه سیاست خارجی: حدود سه سال است که منطقه شمال آفریقا و غرب آسیا با خودسوزی یک جوان تونسی ملتهب شده و شعله های آتش آن به جان دیکتاتوری های منطقه افتاد و در این مدت کوتاه تحولات اجتماعی و سیاسی زیادی را رقم زد. مصر یکی از این کانون های تحولات است؛ کشوری که در کمتر از یک سال مردم معترض و به خصوص جوانان آن، آخرین فرعون را از تخت به زیر کشیدند و پس از یک دوره کوتاه انتقالی، طی فرایند انتخابات قانونی، محمد مرسی، از اعضای اخوان المسلمین را به عنوان رئیس جمهور منتخب بر قدرت نشاندند. انتخاب مرسی به ریاست جمهوری مصر به معنی این بود که پس از 80 سال مبارزه و سرگردانی اکنون اخوان به صورت مشروع و قانونی به ریاست دولت دست یافته است. اما دولت آنها مستأجل بود و درست در اولین سالروز آن با یک جنبش دیگری تحت عنوان «تمرّد» و به واسطه نظامیان حاکم بر مصر ساقط شد.سوالی که در این خصوص وجود دارد این است که چه عواملی در شکست مرسی و اخوان المسلمین نقش داشت؟ و اوضاع مصر بعد از مرسی چگونه تحلیل می شود؟برای پاسخ به این سؤالات باید دید چه بازیگرانی در صحنه مصر فعال هستند و چه منافعی را در جهت عملکردشان پیگیری می کنند. نظامیان، اخوان المسلمین، سلفی ها، احزاب ملی گرا و لیبرال، آمریکا، رژیم صهیونیستی، عربستان و قطر را می توان مهمترین بازیگران عرصه سیاسی و اجتماعی مصر برشمرد:
1- نظامیان؛ با نگاهی به تاریخ معاصر مصر به وضوح می توان دریافت که نظامیان تنها گروهی هستند که اصل قدرت را همیشه در دست داشته اند و انتقال قدرت نیز با نظارت و رضایت آنها انجام شده است. این روند از زمان جمال عبدالناصر، انورسادات و حسنی مبارک به همین منوال بوده و حتی در روند انقلاب مردم مصر در 25ژانویه2011 نیز ارتش با حفظ وجهه خود و عدم دخالت در معارضه مردم با مبارک، آن را برای خود تثبیت کرد.
2- اخوان المسلمین؛ جنبشی که حدود80 سال به دنبال حکومت اسلامی و اجرای احکام اسلام بوده است و هرچند با ریاست جمهوری مرسی چنین به نظر آمد که اخوان قدرت را به دست گرفته اما همچنان بخش هایی از این جنبش همسو با سیاست های مرسی نبوده و نیستند.
3- سلفی ها؛ گروه های تندروی که به ظاهر بر اساس برداشت خود از اسلام به دنبال اجرای احکام اسلام ه��تند و اولویت اول آنها هم قبل از مبارزه با استکبار، دفع خطر شیعیان است.
4- احزاب ملی گرا و لیبرال؛ آنها نیز به دنبال دست یافتن به قدرت و مدیریت کشور اما به شیوه دموکراسی های غربی هستند. محمد البرادعی مهمترین نماینده این جریان است.
5- آمریکا و رژیم صهیونیستی؛ آنها به دنبال این هستند که در مصر نظامی روی کار آید که خطری برای امنیت اسرائیل نداشته و ضمن تأیید کمپ دیوید، مطیع اوامر واشنگتن و تلاویو باشد. البته عدم حمایت از محور مقاومت نیز از اولویت های اصلی به شمار می رود.
6- عربستان و قطر؛ به نظر می رسد منافع این دو کشور در مصر تاحدودی شبیه به یکدیگر است و آن آزادی عمل سلفی ها از یک طرف و وابسته نمودن مصر به خود از سوی دیگر. در ضمن وجود یک مصر بی ثبات و ضعیف آرزوی عربستان است که به دنبال سیادت بر اعراب می باشد.
اما چرا دولت مرسی سقوط کرد و کدامیک از بازیگران فوق بیشترین تأثیر را در این موضوع داشتند؟ براساس شواهد قبلی و عملکرد مرسی و اخوان المسلمین می توان عوامل زیر را در این موضوع دخیل دانست:
1- وجود مشکلات و بحران های اقتصادی و معیشتی(بیکاری ، تورم، فقر و...) و عدم بهبود وضعیت مردم بعد از یک سال با وجود وعده های دولت از مهم ترین عوامل سقوط مرسی است. البته این موضوع ریشه خارجی نیز دارد و آن قطع کمک های اقتصادی آمریکا و عربستان است که خواهان استمرار دولت مرسی نبودند و در واقع دولت مرسی از طرف آمریکا، عربستان و قطر با اهرم وام ها و تسهیلات اقتصادی تحت فشار قرار داشت.
2- حاکمیت بسته مرسی و انحصار مناصب و مقامات دولتی در گروه اخوان و حذف سایر گروه ها و جریانات انقلابی دیگر عامل مهم در این سقوط است. در این موضوع شخص مرسی تقصیر کار است و مستقیما دولت وی مسئول چنین وضعیتی است. دولت مرسی با انحصار سیاسی و عدم مشارکت دیگر گروه های انقلابی در قدرت، نتوانست فرایند دولت سازی و نظام سازی متقاعدکننده ای را بعد از انقلاب در پیش گیرد.
3- مرسی در سیاست های منطقه ای نیز چندان موفق نبود. انتظار این بود که حداقل سفارت رژیم صهیونیستی در قاهره را بسته و از نفوذ عربستان و قطر در مصر بکاهد. همچنین می بایست سیاست های منعطف تری را در قبال فلسطین و مردم مظلوم غزه داشته باشد از جمله: گشودن گذرگاه رفح و عدم تخریب و مسدود کردن تونل های زیر زمینی حماس و مقاومت در باریکه غزه.
4- اشتباه دیگر مرسی میدان دادن به گروه های سلفی و افراطی بود که سبب دامن زدن به نزاع شیعه و سنی و حمایت از تندروی های سلفیون تکفیری در مصر گردید. اقدام سلفی های تندور در به شهادت رساندن شیخ حسن شحاته و اهانت به جنازه وی، نماد بارز قدرت یابی سلفی ها در مصر است که در سایه تساهل و تسامح مرسی به وجود آمده است.
5- فارغ از این عوامل ریشه ای، در روزهای اخیر روند دخالت های مستقیم در برکناری مرسی شدّت گرفت و تماس ها و رفت و آمدهای سفیر و وزیر دفاع آمریکا با فرماندهان عالی نظامی مصر جهت فراهم کردن مقدمات برکناری مرسی افزایش یافت.
از بین این عوامل در یک جمع بندی می توان گفت؛ عمده ترین دلیل شکست مرسی پس از یک سال عملکرد اشتباه، انحصاری، ضعیف و بی برنامه او بوده که فرصت را به عوامل دیگر از جمله بازماندگان رژیم سابق، احزاب مخالف و عوامل خارجی از جمله آمریکا داده و موجبات سقوط خود و جریان متبوعش را فراهم کرد.
آینده پیش روی مصر
با شکست دولت مرسی می توان گفت یکی دیگر از فرصتی تاریخی که پس از 8 دهه نصیب جریان اسلام گرای مصر شده بود از دست رفت.این موضوع نشان داد که نظامیان در مصر همچنان محور قدرت را در دست دارند. با این که ارتش در انقلاب سال گذشته با مردم همراهی نمود، اما این همراهی را به حساب کاهش قدرت نظامیان نمی توان گذاشت. در دوران بعد از مبارک ارتش هوشمندانه منافعی را دنبال می کند که برخاسته از مثلث رؤسای ارتش، بازماندگان رژیم مبارک و آمریکا است. ارتش خود را با مردم درگیر نمی کند، بلکه تلاش می کنتد دولت منتخب را رودرروی مردم قرار دهد و با دست مردم دولت قانونی را ساقط کرده و تیر آخر را بر پیکری که مردم مرگش را می خواهند وارد نماید. می توان گفت سقوط دولت مرسی به این معناست که دیگر هیچ رئیس جمهوری در مصر از ناحیه نظامیان احساس امنیت و ثبات نخواهند کرد و مسأله دیگر این که اگر هر گروهی چند روز میدان التحریر را اشغال کند و نظر مثبت نظامیان را جلب کند حکومت از آن او بوده و حکومت قانونی مستقر سقوط خواهد کرد. موضوعی که در سطح کلان، کشور مصر را با بی ثباتی مواجه می کند و احتمال کشیده شدن به سوی جنگ داخلی و فرقه ای را افزایش می دهد و در نهایت تنها کسی که از این وضعیت سود می برد آمریکا و رژیم صهیونیستی است. البته نباید فراموش کرد که نهضت بیداری اسلامی همچنان در مصر زنده است و در بین آحاد جامعه مصر در جریان است. به نظر می رسد بعد از مرسی نفوذ آمریکا و عربستان در مصر افزایش یابد، اما مسلما مصر به دوران قبل از مرسی و زمان مبارک باز نخواهد گشت و با دورانی از ناآرامی مواجه خواهد بود و در این شرایط هنر جریان های اسلامی است که بتوانند حیات سیاسی خود را همچنان حفظ کرده و بخش هایی از قدرت را به دست گیرند. به احتمال زیاد هر دولتی که در مصر روی کار آید نمی تواند از جریان اسلامی چشم پوشی کند و اسلام گرایان پای ثابت دولت های بعدی خواهند بود. در عین حال به نظر می رسد که اسلام گریان مصر با تکثر بیشتری مواجه شوند و آرایش سیاسی مصر دگرگون خواهد شد. چه این که یکی از معترضان اصلی مرسی بخشی از جریان اخوانی بود که انحصار سیاسی دولت مرسی آن ها را از موافق تبدیل به مخالف کرده بود.
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.